مامان و بابا قراره بود برن عیادت ، ازم خواستن ناهار رو درست کنم که زود برن ، قرار بود بادمجان و گوجه سرخ کنم ، که مهراوه تماس گرفت و سرمون گرم صحبت شد اومدم دیدم پدر زحمت ناهار رو کشیدن و دست پخت شون خیلی خوشمزه ست همیشه

بعد ناهار با دایان اینستاگرام رو اسکرول میکردیم و ویدئوهای دوربین مخفی رو تماشا میکردیم ، بعدش اون چرت بعدازظهر زد و منم کتاب صوتیم رو گوش دادم ، پنجشنبه به آرامی طی شد..